
تینگ- تومی، چیو- سانچز ، هریس ، ویلکوکس و استامفپ ، 2003؛ رز ، بوش و کاله ، 1998؛ شیرمن و دوملااُ ، 2006؛ تینگ- تومی و کورگی ، 1998؛ تریاندیس، 1994).
اگر «نگرش در مورد رفتارهای ارتباطات کلامی» و «نگرش در مورد نحوه برخورد با مراجع قدرت» با توجه به تعریفی که از آنها ارائه شده است (کاکای، 2001)، در بافت خانواده در نظر گرفته شوند، از نظر مفهومی به ترتیب شبیه به بعد «جهتگیری گفت و شنود » و «جهتگیری همنوایی » الگوهای ارتباطات خانواده (فیتزپاتریک و ریچی ، 1994؛ ریچی و فیتزپاتریک، 1990) خواهند بود. به طور کلی، این جهتگیریها باورهای اساسی تعیین کننده رفتارهای ارتباطاتی هستند. به طور مشخص، تعریف مفهوم جهتگیری گفت و شنود عبارت است از «میزانی که خانوادهها شرایطی را فراهم میآورند که در آن همه اعضای خانواده تشویق به شرکت آزادانه و راحت در تعامل، بحث و تبادل نظر درباره طیف وسیعی از موضوعات شوند» (کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997، ص. 60) و جهتگیری همنوایی به «میزانی که خانوادهها شرایط همســان بودن نگـرشها، ارزشها و عقـاید را مورد تأکید قـرار میدهند» برمیگردد (کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997، ص. 60). به دلیل این شباهت و همچنین با توجه به نتایج تحقیقی فراتحلیلی در مورد الگوهای ارتباطات خانواده (شرودت ، ویت و مسرسمیت ، 2008) که نشان میدهد این الگوها و ابعاد تشکیلدهنده آنها رابطه معناداری با انواع مختلف رفتارهای ارتباطی ، پیامدهای روانی- اجتماعی و فعالیتهای شناختی دارند، ابعاد «جهتگیری گفت و شنود» و «جهتگیری همنوایی» الگوهای ارتباطات خانواده برای بررسی نقش خانواده در مدل پیشنهادی پژوهش وارد شدند. این در حالی است که تحقیقات قبلی (سو ، 2002) زمانی که بررسی تأثیر محیط خانواده و محیط تحصیل هر دو مورد نظر بوده است، از همین دو بعد در محیط تحصیل تحت عنوان ابعاد الگوهای ارتباطات معلمان/ استادان استفاده کردهاند تا بتوانند تأثیر نسبی این دو محیط را بر متغیرهای مورد نظر بهتر با هم مقایسه کنند. به همین دلیل، ابعاد «جهتگیری گفت و شنود» و «جهتگیری همنوایی» تحت عنوان ابعاد الگوهای ارتباطات دانشجو- استاد نیز برای بررسی نقش دانشگاه به مدل پیشنهادی افزوده شدند. در ادامه، سطح سوم مدل یعنی عوامل فردی یا ارضای نیازهای روانشناختی پایه مورد بحث قرار میگیرند.
1-1-2-3- عوامل فردی
دانشجویان دارای گرایش به تفکر انتقادی در مصاحبههای خود با کاکای (2001) بیان میکردند که خانواده و دانشگاه از طریق تشویق و تأکید بر کنجکاوی، برخورداری از قدرت تجزیه و تحلیل، تفکر علمی و گشودهذهنی نسبت به مسایل، به عبارت دیگر، ویژگیهایی که گرایشهای تفکر انتقادی گفته میشوند، این ویژگیها را در آنها پرورش دادهاند. این دانشجویان همچنین اظهار میکردند که علاوه بر این خانواده و دانشگاه از طریق تشویق خودانگیختگی و کفایتمندی در تفکر و جرأتمندی در ارتباط با دیگران، به عبارت دیگر، ویژگیهایی که از جملۀ گرایشهای تفکر انتقادی نیستند اما زمینهساز بروز آنها هستند، این گرایشها را در آنها شکل دادهاند. به بیان دیگر، خانواده و دانشگاه علاوه بر اینکه به طور مستقیم گرایشهای تفکر انتقادی را پرورش میدهند، به طور غیرمستقیم نیز از طریق تسهیل بروز ویژگیهای فردی دیگری، زمینه رشد گرایشهای تفکر انتقادی را فراهم میآورند. به نظر میرسد این ویژگیها با خودپیروی، شایستگی و ارتباط با دیگران یعنی، نیازهای روانشناختی پایه (نیاز به خودپیروی، نیاز به شایستگی و نیاز به ارتباط) ارضا شده در ارتباط هستند (رایان، 1995؛ رایان و دسی، a2000). در ادامه، تعریف مفهومی این نیازها بیان میشود. نیاز به خودپیروی، نیاز به احساس داشتن آزادی عمل در فعالیتهای خود به جای احساس زیر کنترل بودن یا مجبور بودن به انجام کاری است (دسی و رایان، 2000). زمانی این نیاز ارضا میشود که فرد احساس کند خود منشاء انتخابها و تصمیمهای خود است و مطابق با درک یکپارچهای که از خویشتن خود دارد، بر اساس خواست و اراده خویش عمل میکند (دسی و رایان، 2000). نیاز به شایستگی نیاز به احساس کفایت و کارایی در مواجهه با محیط خود است. انسانها به طور فطری نیاز دارند که احساس کنند میتوانند تجربیات محیطی خود را تحت کنترل داشته باشند، از عهده چالشهای مختلف برآیند و به نتایج دلخواه برسند (وایت ، 1959). نیاز به ارتباط داشتن، نیاز به تجربه ارتباط و پیوند با دیگران است. انسانها نیاز دارند که احساس کنند به طور امن دلبسته و مورد توجه افراد دیگری هستند که برای آنها اهمیت دارند (دسی و رایان، 2000).
بنا به نظریه نیازهای پایه، نیازهای روانشناختی پایه که به طور فطری و غیراکتسابی در همه انسانها وجود دارند، «عوامل رشد و پیشرفتی هستند که باید توسط فرد برای رشد، تمامیت و سلامت وی به دست آورده شوند» (دسی و رایان، 2000، ص. 326). به عبارت دیگر، همانطور که آب، مواد معدنی و نور خورشید برای شکوفایی گیاهان اهمیت حیاتی دارند، ارضای نیازهای روانشناختی پایه برای شکوفا شدن استعدادهای بالقوه انسانها، حفظ سلامت و «بهزیستی» روانشناختی و جسمانی آنها و ممانعت از عملکرد ناسازگار آنها لازم و ضروری است (دسی و رایان، 2000؛ رایان، 1995؛ رایان و دسی، a2000). این نظریه تأکید دارد که عوامل محیطی- اجتماعی منجر به ارضای نیازهای روانشناختی و بهزیستی متعاقب آن میشوند. به عبارت دیگر، این نظریه بیان میکند عوامل محیطی- اجتماعی با میانجیگری ارضای نیازهای روانشناختی پایه بر بهزیستی و عملکـرد بهینه افراد تأثیـر میگذارند. این نظریه پیش از این به طور خلاصه در شکل 1-3 نشان داده شده است. در ادامه، در ابتدا به بحث بیشتر درباره این موضوع پرداخته خواهد شد که عوامل اجتماعی چگونه ارضای نیازهای روانشناختی پایه را تسهیل میکنند و یا مانع از ارضای آنها میشوند. سپس، معنای دقیق بهزیستی در نظریه نیازهای پایه مورد بحث قرار خواهد گرفت.
نظریه نیازهای پایه (رایان و دسی، a2000) یک خردهنظـریه وابستـه به نظـریه خودتعییـنکنندگـی (دسی و رایان، 1985، 1991) است. نظریه خودتعیینکنندگی عوامل بافت اجتماعی یا سه سبک بین فردی را که وجود آنها ارضای نیازهای روانشناختی پایه را تسهیل میکند و نبود آنها مانع از ارضای این نیازها میشود، مطرح کرده است. این سه عامل شامل حمایت از خودپیـروی ، درگیـری یا ارتبـاط نزدیک داشتن و ساختار [مندی] میباشد (کنل و ولبرن ، 1991؛ دسی و رایان، 1991؛ مارکلند و توبین ، 2009؛ رایان، دسی و گرولنیک ، 1995). در محیطهای اجتماعیای که از خودپیروی افراد حمایت میشود، فشار بیرونی بر افراد برای نشان دادن رفتارها حداقل است و آنها تشویق میشوند تا کارها را به دلایلی که خود برای انجام آنها دارند و هماهنگ با اهداف و ارزشهای شخصی آنهاست، انجام دهند (مارکلند، رایان، توبین و رولنیک ، 2005). تحقیقات نشان دادهاند که محیطهای حمایتکننده از خودپیروی نه تنها ارضای نیاز به خودپیروی بلکه ارضای نیاز به شایستگی و نیاز به ارتباط داشتن را نیز تسهیل میکنند (مگیو و ولرند ، 2003؛ رایان و سالکی ، 1996). روشن است که مفهوم حمایت از خودپیروی در مقابل بعد جهتگیری همنوایی الگوهای ارتباطات یعنی، میزان تأکیدی که محیط بر همســان بودن نگـرشها، ارزشها و عقـاید فرد با دیگران و به طور مشخص با والدین (کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997) یا استادان (سو، 2002) وی دارد، قرار میگیرد. به عبارت دیگر، حمایت بیشتر محیط اجتماعی از خودپیرو بودن افراد به معنای فشار کمتر بر آنها برای نشان دادن همنوایی است. از این رو، انتظار میرود جهتگیـری همنوایی نیز بتواند ارضـای نیازهای روانشناختی پایه را، البته به طور منفی، پیشبینی کند.
درگیری یا ارتباط نزدیک داشتن به این معنا است که افراد فکر میکنند کسانی که برای آنها مهم هستند چقدر از صمیم قلب به آنها و بهروزی آنها توجه نشان میدهند (کنل و ولبرن، 1991). به نظر میرسد این ویژگی محیط اجتماعی با ارضای نیاز به ارتباط افراد مرتبط باشد. زیرا افراد بنا به این نیاز خود به سمت روابطی سوق داده میشوند که در آنها به احساسات، افکار و عقاید آنها توجه نشان داده میشود (دسی و رایان، 2000). همچنین، تحقیقات نشان دادهاند که وقتی اطرافیان فرد خود را درگیر مسایل وی میکنند، میتوانند از طریق الگو شدن بـرای فرد، تشویـق رفتارهای صحیـح وی و پسخوراند دادن به وی در زمینهای خاص، به رشد ادراک او از کفایت و شایستگی خود در آن زمینه کمک کنند (گـواِی ، ریتــل و چنــال ، 2008؛ هوور- دمپسـی و سندلـر ، 1995؛ واکـر ، ویلـکینـز ، دالایر ، سندلر و هوور- دمپسی، 2005).
ساختارمندی به معنای آن است که محیط اجتماعی به چه میزان آنچه را که از افراد انتظار میرود، به آنها انتقال میدهد؛ چقدر پیامدها یا عواقب برآورده شدن یا نشدن این انتظارات را برای آنها مشخص میکند؛ چقدر آنها را تشویق به داشتن این اعتقاد میکند که آنها میتوانند از عهده تکالیف مربوط به خود بربیایند و چقدر در مورد پیشرفت افراد به آنها پسخوراند میدهد. به عبارت دیگر، به طور کلی، ساختارمندی به هر آنچه که محیط را ثابت، متداوم و قابل پیشبینی میکند، برمیگردد (مارکلند و همکاران، 2005؛ ریو ، 2002). به نظر میرسد این سبک بین فردی نیز با ارضای نیاز به احساس شایستگی در ارتباط باشد. اگرچه این نکته باید خاطر نشان شود که بنا به نظریه خودتعیینکنندگی سه ویژگی محیطی حمایت از خودپیروی، درگیری و ساختارمندی به شدت با یکدیگر رابطه متقابل دارند (رایان، 1991)، به گونهای که ارتباط آنهـا با ارضـای نیـازهای پایه تحت تأثیر یکدیگـر قرار میگیرد (گواِی، رتل و چنال، 2008).
با مقایسه مفاهیم درگیری و ساختارمندی با مفهوم جهتگیری گفت و شنود الگوهای ارتباطات به عنوان میزانی که شرایطی فراهم آورده میشود تا در آن افراد آزادانه و راحت فعالیتها، افکار و احساسات شخصی خود را در طیف وسیعی از موضوعات با دیگران در میان بگذارند (کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997) و با توجه به اینکه چنین جهتگیریای از یک طرف، به روابط بین فردی پر بار و لذتبخش از نظر افراد میانجامد (شبیه به عملکرد سبک بین فردی درگیری یا ارتباط نزدیک داشتن با دیگران) و از طرف دیگر، وسیله مهمی برای اجتماعی کردن و انتقال انتظارات اجتماع به افراد است (شبیه به عملکرد سبک بین فردی ساختارمندی)، به نظر میرسد بین این جهتگیری ارتباطاتی و سبکهای بین فردی درگیری و ساختارمندی شباهت عملکردی وجود دارد.
با در نظر داشتن شباهت عملکردی موجود بین جهتگیری همنوایی و سبک حمایت از خودپیروی و جهتگیری گفت و شنود و سبکهای درگیری و ساختارمندی میتوان از این دو جهتگیری مشابه با این سه سبک بین فردی به عنوان عوامل محیطی- ارتباطی پیشبینیکننده ارضای نیازهای روانشناختی پایه و بهزیستی متعاقب آنها استفاده کرد. اما در نظریه نیازهای پایه بهزیستی دقیقاً به چه معناست؟
در مورد مفهوم بهزیستی، رویکردهای مفهومی معاصر بیان میکنند که معنای بهزیستی صرفاً نبود ناخوشی یا وجود شادی نیست (رایان و دسی، b2000؛ 2001). بلکه، باید آن را از نظر میزان تحقق خود فرد و این موضوع که وی در بافت و زمینهای معین تا چه حد عملکرد بهینـه دارد، تعریـف کـرد. یعنـی، همـان تعریفـی از بهزیستـی که موضــع فکــری سعادتگرا (کار و زندگی تحت فرمان عقل در فلسفه ارسطو) ارائه میدهد (رایف ، 1989؛ واترمن ، 1993). نظریه نیازهای روانشناختی پایه نیز به صراحت همین تعریف از بهزیستی را تأیید میکند. رایان و دسی (2001) در این مورد بیان میکنند:
«ما بین این دو دیدگاه – لذتگرا و سعادتگرا – در مورد بهزیستی فرق میگذاریم. موضع فکری لذتگرا به بهزیستی به صورت شادی یا خلق مثبت نگاه میکند (کانمن ، دینر و شوارتز ، 1999 [به نقل از رایان و دسی، 2001]). در حالی که در موضع فکری سعادتگرا بهزیستی بر مبنای شخص با عملکرد کامل مشخص میشود (راجرز ، 1963[به نقل از رایان و دسی، 2001]). نظریه خودتعیینکنندگی با این نگاه سعادتگرایانه به بهزیستی موافق است» (ص. 323).
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
از این رو، با توجه به تعریف سعادتگرایانه بهزیستی میتوان متغیرهای روانشناختی رشدی و عملکردی مختلفی را که تحتتأثیر محیط اجتماعی قرار دارند، شاخص بهزیستی قرار داد و از نظریه نیازهای روانشناختی پایه برای مطالعه و بررسی آنها استفاده کرد. در این رابطه رایان و
دسی (b2000) خاطر نشان میکنند:
«ما معتقدیم مفهوم نیازهای روانشناختی پایه سودمندی کاوشی زیادی دارد. … ما فکر میکنیم اکثر رویدادهای مهم در زندگی اجتماعی با نیازهای روانشناختی پایه ارتباط دارند و دینامیکهای این نیازها پیامدهای این رویدادها را توضیح میدهند» (ص. 327 و 328).
بر همین اسـاس، چندین مطالعه تجربی در زمیـنههـای مختلف همچـون محیط آموزش ،
تربیت ، روابط بین فـردی، درمان و ورزش صورت گرفتـهاند که نشـان میدهند ارضای نیازهای پایه توسط محیط اجتماعی با عملکرد بهینه افراد ارتباط دارند (دسی و رایان، 2000). به طورمثال، تحقیقی رابطه محیط حمایتکننده از خودپیروی ورزشکاران و عملکرد بهینه آنها را با میانجیگری ارضای نیازهای روانشناختی پایه بررسی کرده است (ادی ، دودا و انتومنیس ، 2008). در تحقیق دیگری رابطه شرایط محیط کار و میـزان خستگی و توان افـراد به هنگام کار کردن با میانجیگـری ارضای نیازهای پایه مورد مطالعه قرار گرفته است (ون دن بروک ، ونستینکیست ، ویت و لنز ، 2008). این نتایج در مطالعات بین فرهنگی نیز به دست آمده است (دسی، رایان، گگنه ، لئون ، یوزونوو و کرناژوا ، 2001).
رایان و دسی (2001) معتقدند یکی از متغیرهای دیگری که با توجه به نظریه نیازهای پایه میتوان به مطالعه آن پرداخت، عمکرد خلاق است که در ارتباط با تفکر انتقادی است. آنها بیان میکنند:
«ما بر بهزیستی یا سلامت روانی به عنوان یک امر مهم تمرکز کردهایم. اما این بدان معنا نیست که آن تنها جنبه خوب انسان است. ما همچنین تمایلات خلاقانه، موافق اجتماع و سازنده افراد را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم…» (ص. 324).
بر همین اساس، با توجه به آنکه نظریه نیازهای پایه رشد و عملکرد رضایتبخش انسانها را حاصل ارضـای نیازهای روانشناختی پایه آنها توسط محیط اجتمـاعی میداند (رایان و دسی، a2000) و با توجه به اینکه از یک طرف، میتوان گرایشهای تفکر انتقادی را شاخص عملکرد بهینه و بهزیستی در نظر گرفت و از طرف دیگر، بین جهتگیریهای گفت و شنود و همنوایی و عواملی محیطی که نظریه نیازهای پایه آنها را در ارضای نیازهای روانشناختی پایه دخیل میداند، شباهت